دلتنگی
پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
دلتنگی
نوشته شده در سه شنبه 9 آبان 1391
بازدید : 224
نویسنده : AmiRez

 دلتنگم..

شاید این عصر لعنتی جمعه است که دل را چنان می فشارد که عصاره ای جز اشک از از آن بیرون نمیریزد..
دلتنگی عجیبی است که نه می دانی دلت بهانه که و چه را میگیرد!
نیاز به اویی هم نیست که آرام جان توست..
تو آرام نمی گیری..می نشینی...و به هر چیزی که نگاه میکنی حس تاریک عجیبی به تو القا میشود..گویی در هر جسم اطرافت هم عشقی گمشده می بینی..شاید قسمتهایی از روحت ..خیالت..ذهنت...جایی در پس خاطرات و روزها و شبهای گذشته ات گم شده اند و تمامی این خاطرات ..آدمها...لحظه ها به یکباره در این غروب لعنتی جمعه مهمان تو میشوند..فریاد کشان از تو بازگشتی یکباره را طلب میکنند تا از زندگیت حذف نشوند..نمیرند..
آرام ندارند این لحظات و من به یکباره هوسی در درونم غوغا میکند...می خواهم تمام لحظات و انسانهایی که آرام گرفته این جان شیفته ام با آنها... تک تک در خیالی که جز آن پناهگاهی برایم نیست به آغوش کشم..نوازششان کنم...ببوسمشان و بگویم هیچگاه نمیمیرید..هیچوقت نمیروید..ای لحظه عاشقی کهن..ای دوست...تو در هر روز من جاری هستی مثل عشق..مثل نوری که وجودم را می آکند از هر آنچه روشنی است در این دنیایی که گاه تاریکتر از دالانی سرد و خاموش میشود برایم..
میخواهم بدانند این لحظه ها و خاطرات که میرا نیستند..تا شاید آرام گیرند و آرام گیرد این جان من ...این دل من..
آخر این دل زبان مرا نمی فهمد..میگویم دریا باش ولی گاهی کوچک میشود مثل یک برکه...بهانه میگیرد..بهانه اویی را که هیچگاه نماند برایم..بهانه دلی را که نماند تا دلم آرام گیرد..بهانه آن دستهایی که گم کردمشان ....
دل است دیگر
نمی فهمد
همیشه تنگ است...
و مخصوصا جمعه ها...
که همیشه این دل میگیرد..




:: موضوعات مرتبط: مطلب عاشقانه , ,



مطالب مرتبط با این پست
.



می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








90tarh.ir
90tarh.ir