غبطه میخورم , به رهگذرانی که ازکنارت عبورمی کنند و از عطر تو سرمست می شوند
به دوستانی که می توانند چشم در چشم تو بدوزند با تو حرف بزنند و یک دل سیر تماشایت کنند
غافل از اینکه همه این ها بزرگترین آرزوی زنی است که دوستت دارد
غبطه می خورم به قطره های باران که می توانند صورتت را نوازش کنند
به گنجشکهای ساکن روی درخت کوچه تان,به شاپرک هایی که درخیال تو پرواز می کنندو....
اما من از همه این ها خوشبخت ترم, بااینکه نمی بینمت اما مطمئنم درقلب تو خانه ای دارم
به وسعت همه مهربانی و دوست داشتنت ودرجایی اقامت دارم که هیچ کس
نمی تواند تـــــــــــــــــــــــو را از من و مـــــــــــــــــــــــن را ازتو بگیرد
دوستــــــــــــــــــــــــت دارم مهربان