دفعه ی اول تو کوچه دیدمش گفت :
داداشی میای بازی کنیم ؟
بعد ازاینکه بازیمون تموم شد گفت :
تو بهترین داداش دنیایی ...
وقتی بزرگتر شدم به دانشگاه رفتم
چشمم همش اونو میدید و میخواستم از ته قلبم بگم عاشقشم
دوسش دارم اما اون گفت :
تو بهترین داداش دنیایی ...
وقتی ازدواج کرد من ساقدوشش بودم بازم گفت :
توبهترین داداش دنیایی...
و وقتی مرد من زیر تابوتشو گرفتم
مطمئن بودم اگه میتونست حرف بزنه میگفت :
تو بهترین داداش دنیایی...
چند وقت بعد دفتر خاطراتشو خوندم دیدم نوشته :
عاشقت بودم , دوستت داشتم اما میترسیدم بگم
برای همین میگفتم تو بهترین داداش دنیایی!!!
به سلامتی پسر و دختری که خجالت میکشن
به عشقشون بگن عاشقشونن و دوسشون دارن